شما یادتون نمیاد روزگار جوونی دوست ما عاشق ی بنده خدایی شده بود که تو مشهد دانشجو بود.
چپ راست نذر میکرد ما رو با خودش میبرد مشهد...
پ ن : ی بارشم یادمه پیتزا رفتیم اما حرم نرفتیم!
چپ راست نذر میکرد ما رو با خودش میبرد مشهد...
پ ن : ی بارشم یادمه پیتزا رفتیم اما حرم نرفتیم!