۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

خدمت مقدس سربازی

اصولاً وبلاگ نوشتن حال و هوای خودش رو داره.
کلاً چون زیاد حس ندارم کمتر هم اینجا می نویسم.این یه رابطه مستقیم هست.
اول اسفند اعزام به سربازی بودیم.تو برگه ای که رسید دست ما نوشته بودن ساعت 7 صبح نظام وظیفه باشیم.
6 و نیم صبح پاشدم ساک اینا رو جمع کردم بابا من و رسوند تا نظام وظیفه بعد رفت.اونجا تا ساعت حدود 9 پشت در بسته تو خیابون وایسادیم لحظه به لحظه هم شلوغ تر میشد.کلی جمعیت اونجا بود.هیچی آشنا اینا ندیدم.ساعت 9 اومدن در و باز کردن سرباز ها رو با چک کردن مدارک راه میدادن تو حیاط خونواده ها بیرون میموندن. حیاط رو 4 -5 قسمت کرده بودن هر قسمت یه برگه زده بودن به دیوار بر اساس کد محل آموزش که تو برگه اعزام زده بودن بچه ها رو یه جا جمع می کردن.
خلاصه یه عده کرمانشاه بودن یه عده مشکین شهر یه عده 01 تهران یه عده زیادی هم مازاد بودن.ما هم 18 نفر کرج بودیم 5 نفر جواد نیا 6 نفر مشهد 2 نفر بندر انزلی 2 نفر یزد و ...
بعد دو ساعت الافی برگه هامونو گرفتن منگنه زدن همه رو تو یه پاکت ریختن دادن تحویل یکی از بچه ها دادن گفتن برید ترمینال یا پولشو میدن بهتون یا بلیت میدن برای کرج.بیرون اومدنی با بچه ها قرار گذاشتیم بریم ولی عصر ساندویچ بخوریم بعد بریم ترمینال.رفتیم اونجا ساندویچ خوردیم بعد هم ترمینال که پول اتوبوس معمولی دادن بهمون.یه مقداری هم خودمون گذاشتیم روش با ولوو رفتیم کرج.
پل فردیس پیاده شدیم چون بلد نبودیم اونجا رو.از اونجا ماشین گرفتیم رفتیم پادگان اونجا هم یک ساعتی الاف کردنمون آخرش هم برگه هامونو امضا کردن گفتن برید 4شنبه صبح بیاید.
حالا هم منتظریم تا 4 شنبه صبح زود بریم ببینیم لباس و جیره چی میدن و چی میگن ؟
احتمالاً این چیزا رو هم بدن میگن برید شنبه بیاید.تا اون موقع بریم ببینیم چی پیش میاد و چقدر آموزش میدن بهمون؟

پی نوشت : 1- چون من دفترچه خاطرات ندارم معمولاً خاطرات رو هم در وبلاگ ثبت میکنم مثل همین مطلب.
2- وبلاگ من چرا باز فیلتر شده ؟ مگه چی توش داره آخه؟